۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
لا به لای این همه گرفتاری و ناراحتی، اگر شعر عاشقانه کاری نکند، پس کی و کجا به کار خواهد آمد این قبیل چیزها! فکر نکنید من از ناراحتی های شما خبر ندارم. اما من در سخت ترین شرایط، وقتی که واقعی تر می شوم، رویاهایم عاشقانه تر می شوند. علی رغم سرشار بودنش از تخیل و ابهام و تناقض، تنها عشق است که می توان به آن پناه برد. این زیباترین واقعیت زندگی من است.
سال ها پیش عاشقانه ای نوشتم که برای خودم خیلی عزیز است. انگار همه ی توانم را در آن جا گذاشتم. شما هم بخوانید ببینم چه می گویید. خواستم نه شعر عاشقانه، که عین عاشقانه باشد:

               عین عاشقانه

در جمله ای به عجول رسیدم که قامت بر افراشت خودت بودی
به دیدن تو حرکات خونم حس شد
تو خیلی عجول نیستی خودِ عجولی با صورت پَهنت به صورت عین
خوش به حال کسی که یک شاعر عاشقش بشود
چشم های تو لحن عمومی ندارد لحن خصوصی ندارد پس چه دارد چه دارد
                                                                             نه دارد
با من به دیدن طوفان می آیی؟
                                نه
ـ با هم به سکوت می رویم؟
                              نه
ـ از هم جدا می شویم؟
                      نه
نه

بریده ای از گوشه ی ابرویت، تکه ای از لب ها، پاره های ذهن من از اندامت را
جمع شان که می زنم تو می شوی و نمی شوی
از پاها صرف نظر می کنم و از چیز ها که نباید ببینم ـ البته ـ
                                                    و تو می آیی و نمی شوی
چند لحظه بیا، برای الهام
تو تشت الهام منی که در آن سراسیمه می شویمم
ای به صورت عین، عین ملعون، عین لعبت
و بعد رهایت می کنم با دو تایت تنها باشی
                             چند لحظه کافی ست
مگر که ملعون نباشی
خوش به حال کسی که یک شاعر عاشقش نشود


از عین صورتت که بگذریم من از کسره بدم می آید، کسره دهاتی ست
من از ضمه خوشم می آید شهری است و می پیچد، کمر دارد، شکم دارد
و در پس و پیش و بالای «و تو» قرار می گیرد
تو بیهوده واو خودت را می اندازی
تو و من یا تو من؟
ای واو انداز! بیا وو بینداز، این واو را بینداز
من اگر حتی بمیرم این واو را نمی اندازم


نور منتشر از چشمانم بر صبر صورتت بنشیند و من، آب را خلاصه کنم
و از واو دو چشمت، عین صورتت، واوهای جدایی براندازم
                                                  یا که متصل کنم
خشن بخشی از کلمات من است، خشن تر تمام آن
لطیف بخشی از تمام تو، لطیف تر بخشی دیگر
بیاو و سیاهت را باز کن و مرا سیاه کن و روزگارم را به شب
خوش به حال کسی

۵۲ نظر:

Unknown گفت...

زیبا بود شمس عزیز. کمی درباره شعرهایت حرف زدن سخت است. باید عمیقا اندیشید و بعد از مدتی گفت که چه چیزی می شود گفت.

Unknown گفت...

سلام. آقای آقاجانی زیبا و عین احوال بود . خواندمش و تنها بدبدن توفان رفتم. همه چیز بودو نبود. تحلیل راجع به این شعر برایم سخت است چونخود من بود. ممنون

اميرنعمتي گفت...

سلام شمس عزيز.يكي از زيباترين عاشقانه هايي كه تا حال خواندم...در مورد شعر هايت درآن نميتوان نظر داد و جز بيان حسي كه در همان آن اتفاق مي افتد حرف ديگري نميتوان گفت...
لطیف بخشی از تمام تو، لطیف تر بخشی دیگر
بیاو و سیاهت را باز کن و مرا سیاه کن و روزگارم را به شب
خوش به حال کسی
تمام حجم شعرت را رقصيده اي و غزل گفته اي..

آذر کیانی گفت...

سلام عزیز. خود عشق ،حالاتش ،درخود فرورفتن هاش همه همانست که نامکررست و فقط یکبار...این شعر هم همین یکبارست دیگر مثل اش نیست. شعری عمیق و درونی... این شعر دعوت به غرق شدن میکند. درخود در عشقی که فقط یکبار.....که آنجا همه چشم باید بودو گوش. آنجا که تو با معشوق به همه جا میروی و به هیچ جا. تا نگفته باشی نشنیده باشی و ندیده باشی .اما من مخاطب دیدم وشنیدم ولی گفتن نمیتوانم....یکی از بهترین کارهای شماست..تبریک.

ناشناس گفت...

سلام به شما شمس تب مهربانی و عشق
وقتی به اون شعر "من سالوادور دالی قبول تو از کجای تنت آفتاب می زند بیرون" شما فکر می کنم یه چیز عجیبی شاید همون مار باشه می پیچه توی چشام!

واقعا بدون عشق نمیشه زندگی کرد

شمس گفت...

سلام ناشناس عزیز
نمیخواید خودتونو معرفی کنید!

شاهرخ صلح جویان گفت...

سلام به شمس عزیز
این شعر رو نخوانده بودم، بی اندازه زیبا و عالی ست.
اصلا نمی تونم حرف بزنم درباره ش.
فقط جسارتا این دو سطر را دوست ندارم:
"خشن بخشی از کلمات من است، خشن تر تمام آن
لطیف بخشی از تمام تو، لطیف تر بخشی دیگر"
(عجب میل حذفی ی بدی پیدا کردم این روز ها!)

ولی جدا PERFECT!

ناشناس گفت...

دفتر دوم شعر های من با نام " هند من جگرخوار نیست" توسط نشر الکترونیکی سپنج منتشر شد

www.samanesepanta.blogfa.com

احسان مرداسی گفت...

سلام عزیز
به روزم
و منتظر نقد و نظر ارزشمندتان
قدمتان بر چشم





سبز باشید

احسان مرداسی گفت...

سلام عزیز
به روزم
و منتظر نقد و نظر ارزشمندتان
قدمتان بر چشم





سبز باشید

اميرنعمتي گفت...

سلام شمس عزيز.
شعري تازه سروده ام...فرصتي شد به خوانش آن بياوراهنماييم كن.
سپاس

سپهر گفت...

شعر بسيار زيبايي ست

...و خانه
در هياهوي جنين هاي ام
. بر سكوت رقصيد

با مهر دعوتيد به شعر

سردار شمس آوري گفت...

سلام دوست عزيز ...
شعر بسيار خوبي بود
ساخت زباني موفق / تصوير سازي هاي به جا / بازي هاي همگون زباني / انديشه گي در عين معنا گريزي / يك ابهام ملموس / ...

تا بعدي كه شعر باشيد ...

سردار شمس آوري گفت...

سلام دوست عزيز ...
شعر بسيار خوبي بود
ساخت زباني موفق / تصوير سازي هاي به جا / بازي هاي همگون زباني / انديشه گي در عين معنا گريزي / يك ابهام ملموس / ...

تا بعدي كه شعر باشيد ...

محمد هادی حسینی جهان آبادی گفت...

سلام آقای شمس آقاجانی!

سروده تان را هم پسندیدم هم نه!

لابلای کار بازی بودن بازی زبانی خود

را به رخ می کشد که من آن را قدرت

نمی دانم.

ساختار گریزی هوشمندانه ای را که در

کلیت کار اعمال شده،و بیشتر از راه

اجرای دستوری روی داده،خوش دارم.

شما رابیشتر از علی سطوتی و مجید

یگانه در نقل قول ها می شناختم و

برآن خواندن نوشته هایی از شماکه

بیشتر فلسفی بودند را بیفزایید:

در باره ی اپیستمه های فوکو و

افزودن 4می به 3تای وی.

شادان خواهم بود که به وبلاگ من نیز

بیایید!

پیروز بادی!

ضیائیان مفید گفت...

[گل]

سلام به شما
دوست عزیز و شاعرم....
و همراه همیشگی من.....
از شما دعوت میکنم...
با ترانه ای جدید به روزم......(( دعا کردم ))
با صدای سهیل رسول زاده
و مثل همیشه منتظر نظر و راهنمایی شما هستم...
بی صبرانه منتظر نگاه ارزشمندتون هستم

[گل]

عباس مولانایی گفت...

سلام بر شما
جناب شمس.
به چهار برداشت بلند و دو موضوع پیرامون خون...خواهی دعوتید.هم...خون.

محمد هادی حسینی جهان آبادی گفت...

سلام آقای شمس آقاجانی!

با احترام لینک شدید!



خرسند بادی!

احمد گفت...

سلام ای ستاره شب های من و باز شبی دیگر برای اوازی دیگر....عاشق مست مینگاردبا خدا برای خدا در راه خدا...امشب باز به میخانه امده ام...به رسم هر شبم...واز بزم خدا گویمت....و بداهه گویی ها عاشقانه کردم...میتوانستم سکوت کنم...و در کنج خلوت تنهایی بی صدا باشم...اما من خدایم و باید خالق باشم ...اری... و امشب این چنین نوشته ام..بیا برخوان ...و برایم بنگار....کاش بعد ازنوشیدن می شرابم...مرا هم از شرابت جرعه بنوشانی....و با شراب احساس و اندیشه ات مستی ببخشی...و برای قطره قطره شرابی که نوشیدی مرا مستی بخشی...وباز من تو را به مجلسم دعوت کردم برای پیوستن به سیمرغ...بنگار ای نازنین یار من....پیشاپیش ممنون از حضور مستانه ات......

ع م گفت...

سلام.ممنون از حضور.

سید حسن حسینی نجوا گفت...

خوش است در همه احوال عاشقانه سرودن..

رامتین سهرابی فرد گفت...

درود بر شما

ممنون زیبا بود


وبلاگ "هم پرسه با امواج" هم با سه شعر کوتاه به روز شد
در انتظار نقد و نظر ها نشسته ایم

ضیائیان گفت...

با سلام
بعد از چند ماه
(((( ترانه ی دنیای آروم با صدای جهان پخش شد.............)))))
لینک دانلود در وبلاگم هست
منتظر نظر شما در وبلاگم هستم
منتظرم
........... [گل]

سلام به شما
دوست عزیز و شاعرم....
و همراه همیشگی من.....
از شما دعوت میکنم...
با ترانه ای جدید به روزم......(( دعا کردم ))
با صدای سهیل رسول زاده
و مثل همیشه منتظر نظر و راهنمایی شما هستم...
بی صبرانه منتظر نگاه ارزشمندتون هستم

[گل]
...................

سردار شمس آوري گفت...

سلام دوست عزيز ...

با خاطراتي كه از نمايشگاه ننوشته ام
و دو شعر
و گربه هايي كه دوستم دارند

به روزم عزيز

تا بعدي كه شعر باشي ...

jahanabadi گفت...

سلام !

با خانواده ی تردید به روزم



پیروز بادی!

بوتیمار گفت...

سلام بر شمس اقاجانی عزیز. واقعن شعر عشاقانه ی زیبایی بود. خیلی وقت بود بعد از مجموعه اولتون کمتر کاری از شما بهدستم رسیده بود. بعد مخاطی اجباری که واقعن مجموعه ی قوی و قابل احترامی بود . لیلای اون مجموعه که دلم رو هنوز می بره. خوشحالم از اینکه اینجا توی دنیای مجازی هم شما رو پیدا کردم. خوشحالم.پایدار باشید

مصطفا فخرایی گفت...

سلام آقای آقاجانی
از شعرهای زیبایتان می آموزم.
با شعری به روزم.
شاد و سربلند!

محمد لوطیج گفت...

درود دوست عزیز!
لذت متن عنوان گزینه ای از شعر پیشرو دو دهه ی اخیر ایران است و بر آن است تا همه ی نمونه های تاثیر گذار ، جدی و خلاق را در خود جای دهد. شما به عنوان یکی از شاعران منتخب این مجموعه می توانید در صورت تمایل ده شعر چاپ شده/ نشده تان را تا تاریخ 20/4/89 به آدرس ایمیل درج شده ارسال نمایید.
Lotij-m@yahoo.com
- کارها بازتابنده ی دوره های مختلف شعر شما باشند
- بهترین شعرهای شما به انتخاب شما باشند
- لطفا از شعرهای بلند (بیش از 3 صفحه) چشم پوشی کنید
- ماخذ و تاریخ سرایش شعر ذکر شود (نام کتاب،سال انتشار،شماره صفحه/ مجله/شناسنامه ی دقیق مجله)
- خلاصه ای از فعالیت های ادبی تان را به پیوست ارسال نمایید (تاریخ تولد/ شروع فعالیت هنری یا حضور جدی در شعر امروز/کارنامه ی ادبی و...)
شماره تماس09353665691
با مهر. محمد لوطیج

محمد لوطیج گفت...

درود دوست عزیز!
لذت متن عنوان گزینه ای از شعر پیشرو دو دهه ی اخیر ایران است و بر آن است تا همه ی نمونه های تاثیر گذار ، جدی و خلاق را در خود جای دهد. شما به عنوان یکی از شاعران منتخب این مجموعه می توانید در صورت تمایل ده شعر چاپ شده/ نشده تان را تا تاریخ 20/4/89 به آدرس ایمیل درج شده ارسال نمایید.
Lotij-m@yahoo.com
- کارها بازتابنده ی دوره های مختلف شعر شما باشند
- بهترین شعرهای شما به انتخاب شما باشند
- لطفا از شعرهای بلند (بیش از 3 صفحه) چشم پوشی کنید
- ماخذ و تاریخ سرایش شعر ذکر شود (نام کتاب،سال انتشار،شماره صفحه/ مجله/شناسنامه ی دقیق مجله)
- خلاصه ای از فعالیت های ادبی تان را به پیوست ارسال نمایید (تاریخ تولد/ شروع فعالیت هنری یا حضور جدی در شعر امروز/کارنامه ی ادبی و...)
شماره تماس09353665691
با مهر. محمد لوطیج

محمد لوطیج گفت...

درود دوست عزیز!
لذت متن عنوان گزینه ای از شعر پیشرو دو دهه ی اخیر ایران است و بر آن است تا همه ی نمونه های تاثیر گذار ، جدی و خلاق را در خود جای دهد. شما به عنوان یکی از شاعران منتخب این مجموعه می توانید در صورت تمایل ده شعر چاپ شده/ نشده تان را تا تاریخ 20/4/89 به آدرس ایمیل درج شده ارسال نمایید.
Lotij-m@yahoo.com
- کارها بازتابنده ی دوره های مختلف شعر شما باشند
- بهترین شعرهای شما به انتخاب شما باشند
- لطفا از شعرهای بلند (بیش از 3 صفحه) چشم پوشی کنید
- ماخذ و تاریخ سرایش شعر ذکر شود (نام کتاب،سال انتشار،شماره صفحه/ مجله/شناسنامه ی دقیق مجله)
- خلاصه ای از فعالیت های ادبی تان را به پیوست ارسال نمایید (تاریخ تولد/ شروع فعالیت هنری یا حضور جدی در شعر امروز/کارنامه ی ادبی و...)
شماره تماس09353665691
با مهر. محمد لوطیج

احسان مرداسی گفت...

سلام دوست عزیز

به روزم
و منتظر نگاهی




سبز باشی

يلدا گفت...

با
مشتی
پر شترمرغ
به روزم
...
می نویسم تا نمک بپاشم
بر زخمی که عین عشق است و شین شاهد و قاف قلم
با
احترام به عزیز صبوری و مدارا
دكتر سيدمهدي موسوي

قافيه‌ها را ول كن.
به حاشيه نرو.
بپر وسط متن
منتظرت هستم
می‌آیی؟

http://youngresearcher.blogfa.com/

داریوش احمدی گفت...

درود بر جناب شمس گرامی
و پوزش بخاطر تاخیر
در مسافرت هستم و دسترسی به فضای مجازی ندارم
شعر عاشقنه تان غبار خستگی این غربت را از چهر ام برداشت
سپاسگذارم
از برخورد دیالکتیکی که بین عاشق و معشوق سپید و سیاه خشن و لطیف و... برقرار بود و اعتدالی که در سنتز خود نهفته داشت لذت بردم

و یک نکته اینکه در اواسط شعر بیشتر به زبان ان پرداخته بودید تا ابتدا و انتها
مگر از عشق بر این فاصله ها پل بزنیم...
همیشه هایتان شعر...

امیر آقاجانی گفت...

سلام آقای آقاجانی،خوشحالم که شعراتون رو می خونم، خیلی زیبا و دلنشین هستند. عجالتاً باید بگم که وبلاگ شخصیم رو راه انداختم، باعت افتخار منه اگه یه نگاهی بهش بندازید و نظراتتون رو در مورد شعرام ثبت کنید، و اگه پسندیدید خوشحال میشم اگه امکانش هست به وبلاگ شما لینک بشم، وبلاگتون رو به دوستان دانشگام معرفی کردم و به پیوندای وبلاگ خودم هم اضافه کردم، مشتاق ملاقاتتون و آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون برای شما...
وبلاگ من: amirkelager.blogfa.com

رزا ملکوتی گفت...

سلام شمس آقاجانی///با شعر به روزم

سارا بهرام زاده گفت...

با عاشقانه بروزم
سلام

امیر آقاجانی گفت...

سلام
خیلی ممنونم و همینطور خیلی خوشحال که وبلاگم رو دیدید و نظر دادید، شما لطف دارید همیشه، از اینکه از راهنمایی هاتون استفاده ببرم باعث افتخاره...
بازم ازتون ممنونم

احسان مهدیان گفت...

درود بر شما

علی رغم نقدی که بر شعر شما هم نسلانتان دارم شعر شما را متفاوت و انگیزه ای برای نوشتن می بینم
شعر شما در اغلب موارد برایم نیروی محرکه است ( هیچ اصطلاحی پیدا نکردم که بتواند اینطور تصویرکند،ببخشید )
مگر شعر بدون عشق جان می گیرد ؟
اصلا هر نوع رفتار شاعرانه در خود نوعی عاشقانه را ترسیم می کند مهم این است که ما چگونه آنرا قرائت کنیم:
بریده ای از گوشه ی ابرویت، تکه ای از لب ها، پاره های ذهن من از اندامت را جمع شان که می زنم تو می شوی و نمی شوی از پاها صرف نظر می کنم و از چیز ها که نباید ببینم ـ البته ـ تو می آیی و نمی شوی...
منتظر حضور و نظر شما هستمببین :
آخرین باری که گفتم دیه گو مارادونا ... تو بودی که بوی گل می دادی ؟

جام جهانی پای تلویزیون ما دراز کشید! در عوض من برای جهانی نشدن آماده ام

از این بیرون زدن ها دری به خاطرم بست آنقدر که حال شنیدن را گذاشتم برود

ولی تو بمان / مادرم زن خوبیست / بازار روز خیلی نزدیک است

فِـرنی ، آش و لغت نامه دهخدا هم از اینجا پیداست

با احترام هجوووووووم

حميد تقي آبادي گفت...

پايان‌نامه‌ام درباره دکتر براهني،بايكوت شد

حامد داراب گفت...

خدایا،خدایا،من نیاز به یه معجزه دارم،یه این طرفی،یه اون طرفی.
وبگاه نمایشعر و سینما تجدید مطلب شد
این شماره با :
دونالد بارتلمی
دیوید ممت
علی حاتمی
عبدالکریم سروش
ماری و مکس
سید مهدی موسوی
فاطمه اختصاری
کریستوف کیشلوفسکی(آبی)
محمد حسینی مقدم
مهدی اخوان ثالث
حسین منزوی
علی خامنه ای
رسول یونان
هفت دقیقه تا پاییز
قطب الدین صادقی
الهام میزبان
شعر علمی تخیلی
و
شهرام میرزایی

عباس مولانايي گفت...

درود.ميهماني شمس عزيز.

رزا ملکوتی گفت...

سلام شمس آقاجانی..... من با یکی دو شعر به روزم ....../این کارت رو چندین بار خوندم...../ممنون

علي حسن زاده گفت...

سلام براي شمس آقاجاني

شعر عاشقانه ي زيبايي بود رفيق؛ خاصه اينكه در برخي از سطو اين شعر، شعر، «بدن» را زبان مي كند و بدين سبب است كه زبانِ شعر «زبانِ بدن» مي شود؛ مانندِ اين سطر: «بریده ای از گوشه ی ابرویت، تکه ای از لب ها، پاره های ذهن من از اندامت را»...

با مهر و احترام: علي حسن زاده

خداحافظ

مجله ي ادبي اسفندگان گفت...

عرفان پست مدرن با رويكرد نهيليستي در غزلي تك بيتي!

محدثه گفت...

سلام به شمس آقاجانی عزیز که
گاهی که دلگیر میشم یاد شعر:
من سالوادور دالی قبول تو از کجای تنت آفتاب می زند بیرون....

دنیای عجیبیه و بیش از حد توان سلول های خاکستریمون غریب ...
اما به هر حال رنگ قرمز ما را تشدید می کند...

علی حسن زاده گفت...

چرا ابوالفضل پاشا و نیز چرا مهر داد فلاح منتقد نیستند؛ بحثی با محمد آزرم در گفت و گویی با عنوان شعر دهه هفتاد، شعرعکس و ماجراهای دیگر ... منتشر شده در سایت صحنه ها به نشانی زیر:

http://www.sahneha.com/maghalat/mohammad_Azarm_100701.htm

Unknown گفت...

سلام شمس عزيز و گرامی ... شعرتان را خواندم و لذت بردم ... چشم مخاطب درونی شعر كه نه دارد ؛ عطف عاشقانه‏ای دارد كه دوباره‏خوانی را لذت‏بخش ميكند.

احسان مرداسی گفت...

سلام دوست عزیز
به روزم و منتظر نقد و نگاهی
قدمتان بر چشم



سبز باشی

احد رئيسي گفت...

سلام هم خون! با همين ها هستم يعني باش! با سپاس.

محمد هادي حسيني جهان آبادي گفت...

سلام آقاي آقاجاني!

این قصیدت که باز پردازم

حجم را در شگرد اندازم

با حجم - قصیده ای به روزم!

خرسند بادی!

behzad noori گفت...

سلام مهربان. وبلاگت را به تازگی دیده ام . سری بزن به من . با شعری به روزم
خواجات
www.khajat.blogfa.com

احسان صاحب الزمانی گفت...

سلام آقای آقا
شعرت خیس کرد مغزم را