۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

دوست عزیزی می گفت آنچه تو در یک وبلاگ به دنبال آنی بسیار سخت به دست می آید. اینجا خیلی هم محل ایستادن و تامل نیست. مثلا اینکه دوستان معمولا صراحت (و همچنین جدیت و حوصله ی) لازم را در بیان نقطه نظراتشان به خرج نمی دهند و ....... . به قول زنده یاد اخوان چه و چها. از او خواستم به تشکیل این فضای تعاملی و تاملی کمک کند. خوشحالم که در همین مدت محدود، حرف های بعضی از دوستان مرا حسابی به فکر فرو برد و گاه وادار به تجدید نظر کرد. امیدوارم آنقدر خلاقیت و هوش داشته باشم تا از این همه، توان بیشتری را برای حرکت های بعدی ذخیره کنم. پرسش های زیادی در ذهنم به وجود آمده اند که امیدوارم بشود در آینده ای نزدیک با شما در میان بگذارم. فعلا این شعر را بخوانید. راستی بهار و سال خوبی باشد.


              بهار77 خورشيدي


امسال درحجم قرمز جهان كاهشي رخ داده

من رنگ دوم خود را بيشتر مي ‌بينم

و پهناي پيشاني ‌ات

كسري‌ هاي بزرگ مرا جبران مي‌ كند



تا صدايم بلند شد

اعتراض همسايه ‌ها و بعد…

من جيغ مي ‌خورم براي روزهاي مبادا

جوري بودم كه انگار روي وحشتناك چندين بار تشديد گذاشته ‌ام

يا مثل يك ماهي كه ماهيتش عوض شده

ساكن بودم و تو از من عبور مي ‌كردي

محيط اطراف مثل يك گاوِ عظيمِ افسرده پهن بود

و با تو، به نتايج عجيبي رسيديم :

بهره‌برداري از اين گاو از جهاتي ناممكن است.



در آغاز اين سال خورشيدي ـ قسم مي ‌خورم ـ

اين تو نبودي كه شقایق های پيرامونم را

شدیداً کاهش داده ای.

بارندگي خوبي داشته ‌ايم

و مي ‌داني كه انحراف درسطح كهكشان، مال اين روزها نيست

گرچه اين نتايج شرم‌آور است

نسبت به تكنولوژي عقده ‌هايم خالي‌است

اگر پيشاني ‌ات اجازه دهد

حتي به اين انحرافات حرمت مي‌ گذارم

و هر آن چه در نهايت به مسير ابروها ختم مي ‌شود

و رنگ قرمز ما را تشديد مي ‌كند