۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

چند ساعت دیگر عازم سفری کاری به خارج از کشور هستم. اگرچه این غیبت خیلی طولانی نخواهد بود، گفتم بهتر است در این فرصت کم، شعر کوتاهی را - از گذشته - با شما بخوانم تا هم چنان با هم باشیم!
در پست قبلی بحث و گفتگوی فنی خوبی در گرفت که متاسفانه انگار ناتمام ماند. به نظر می رسد وقتی نقطه نظرات به این جاهای خوب رسید، حیف است که دنبال نشود. بنابر این من همچنان منتظر و خواهان مشارکت دوستان در بحث روی شعر قبلی هستم تا فضای وبلاگ را از تعارفات و ابراز لطف های معمول و البته قابل تقدیر به سمت یک فضای تعاملی تر و به عبارتی کارگاهی تر هدایت کنیم تا از ظرفیت های یکدیگر بهترین استفاده را بکنیم. ما باید همه با هم بخواهیم: در این فرصت کم!
به هر حال از توجه تمامی دوستان به ویژه شاهرخ صلح جو، لیلا صادقی، رویا تفتی و آذر کیانی تشکر می کنم که نظرات خوبی ابراز کردند و وارد بحثی جدی شدند.


                  خواب زده (4)

دو رشته طناب به دو پایم ببندند، دو تا به دست ها
دست های نامرئی، بین سقف و لحاف
نیمه شب بکشندم بالا
                      بین خواب و بیداری
باد اگر بوزد بهتر
یا تکانم بدهند
احتمالا اجازه دهم در این صورت
                  دست های تو باشند:


                                      پری ای پری!

۶ نظر:

Unknown گفت...

salam ziba boud.
ye soal ?
in sabki ke shoma estefade kardin moje no nist yechiz faratar az oune. mishe roye dastoure vaj arayesh tozih bedin?

مه . ی گفت...

سلام اقای آقاجانی

هوشمندانه است و تاثیر گذار. چندین بار خواندم. مرسی از شما.

با شما
مه . ی

آذر کیانی گفت...

سلام. وقتی به شعر زاویه بدید مخاطب رو به آنچه میگویید فقط و فقط محدود میکنید. زاویه مند بودن این شعر آن نقد خوانشی را که من به اون باور دارم را محدود میکند. اگرچه باد اگر بوزد بهتر/یا تکانم بدهند....احتمالا اجازه میدهد به من مخاطب که دستهای شاعر را برای باز کردن پاهایش باز بگذارد تا... بدود تا پری.ممنون گرامی

اميرنعمتي گفت...

سلام نازنين من.سفرت بي خطر.
روابط ارگانيك در اين شعر بصورت سطحي ظاهر و انگار مخاطب به سمت پري و پايان شعر كه در ذهن شاعر شايد تلنگر و نقطه ي عزيمت باشدسر ميخورد!
امانميتوان از ارجاعات خوبي كه در اين شعر استادانه حول تعليق شكل ميگيرد راناديده گرفت.
طناب /سقف و لحاف/ خواب و بيداري المان هاي اين تعليق اند.
جناب شمس جسارت بنده را ببخشاييد كه سياه مشقي است براي دانستگي خودم نه نقدي و خوانشي بر شعر شما...راستي چرا شعرهايتان همه از گذشته نشان دارد؟!

مشتاق ديداريم هنوز...

شمس آقاجانی گفت...

سلام مسلم عزیز.من نمی دانم این چه سبکی است.روی دستورات هم زیاد حساب نکنید. شعر اگر بتواند دستور خودش را در درون خودش توضیح می دهد. اگر هم نتواند که یعنی حالاحالاهاکار دارد ...

محمد نوری گفت...

سلام دوست عزیزم

بیا از من به ما برسیم ، از معصوم بی عصیان به انسان عاصی …

منتظر نظراتتان هستم.[گل]