۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

از همه ی دوستانی که در این مدت با گذاشتن کامنت با به صورت تلفنی صفحه ی مشترک مان را مورد لطف قرار دادند بسیار متشکرم. کاش دوست عزیزم شهاب مباشری برای من و دوستان دیگر بیش تر توضیح می دادند منظورشان از این که این روزها خانه اش را خراب کردند چه بود! و ...

فعلا با این کار کوتاه از کتاب «مخاطب اجباری» با هم باشیم تا به زودی، با سرعت بیشتر و روال منظم تری به روزآمد کردن وبلاگ  بپردازم.



کنار دریاچه ی مغربی یکریز برعکسم:

مرغابیان خشن       و یک آلمانی سبک

به مرغابیانی که ندارد سد سنندج قسم،

من از مغربی سبک ترم کنار سد سنندج

۴ نظر:

Leili گفت...

aghay e aghajani e aziz, mesl e hamishe az she'r e shoma lezzat bordam. mamnoon az ersale address e weblog. morattab sar khaham zad. zendeh bashid

Payam Fotouhiyehpour گفت...

سلام و ارادت
شمس عزیز دید و بازدیدها همه اینطوری شده از قرار. شعر را در اینترنت می خوانیم و رفیق را در اینترنت زیارت می کنیم. به امید دیدار. شعر شما را می خوانم و دنبال می کنم جریان این مخاطب اجباری را به شیوه مولف سگجانی که هستم و اصلا نمی میرد.
قربانت
پیام

شاهرخ صلح جویان گفت...

عرض سلام وارادت
خیلی شعر زیبا و فشرده یی بود.

از دعوت تون ممنون ام!
به سلامتی!

من هم دنبال خواهم کرد و لینک می کنم شما رو.

شاهرخ

نعمتي همسايه ! گفت...

سلام دوست نازنين دور ديده ام! هميشه لذتي در شعر هاي شما هست كه بوي طراوت كلمات را دارند..سيال و قابل تامل..بيشتر خواهم خواند