۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه


نقد دوست عزیز نادیده ام آقای سعید نصار یوسفی بر مخاطب اجباری را می توانید اینجا بخوانید:
http://tartezak2.blogfa.com/



سلام،
باز هم عازم سفری کاری به خارج از کشور هستم. پس این شعر را اینجا می گذارم تا آنجاها هم با شما باشم. و از شما بشنوم.


          اشتباه زیبا

دست و دل از مار می لرزد

بالای سینه ام کمی

شانه ها همه اش

این سیاهی چه دارد مگر؟

که سخت می کند شب های زیادی را

این چشم ها که برق از درون سیاهی می زند

نگاهی* می زند         کمانی می زند

بالای سینه اش، شانه ها چشم ها همه اش

چه دارد مگر!

        □

ما مگر کجا بودیم! کجا بودیم؟

همه اش خواستیم انسان درستی باشیم!

دست و دل از مار می لرزد

لب ها، سینه ها، شانه ها همه اش

مگر تو بیایی

به این اندام تلف شده

                      مگر تو بیایی

به یک اشتباه زیبا       (که سهم ماست)

به این حق ادا نشده

                    مگر تو بمانی

تو بمانی

                                  تیر 89



.......................................
* نگاهی، کمانی: بر وزن شفاهی

۷۰ نظر:

احسان مرداسی گفت...

این شعر از لحاظ موسیقیایی و ریتم واقعا کامل و بدون نقص بود توو این چند وقت شعرایی که خواندم این شعر من رو گرفت واقعا. دست شما درد نکنه


ضمنا من هم به روزم و منتظر نگاهی

سبز باشی

آذر کیانی گفت...

سلام و سفربخیر.
شمس عزیز اما این سفر که به سیاهی چشمی داشتی در بخش اول که صرف تغزلی ست یعنی میشه کنار جوی نشست و در نهایت به شب زدگی دچار شد. سطح این شعر تا همین جا که گفتم فقط برای لحظه یی من مخاطب رو میگیرد و بعد هم رها میکند. شعر تمام میشود درحالیکه درشعرهای تو سفر همیشگی ست البته اگه مخاطب حوصله کند. اما در بخش دوم دوسطر ما مگر کجا بودیم و تکرار آن و انسان درستی باشیم اگر کجا؟همان سفر که درشب چشم ها داشتی باشد که معلوم هست که کجایی حتی اگر این سفررا به اشتباه رفته باشی. بنابراین بنظرم زیادی ست اون دوسطر اگر نباشدبهترست وما بقی هم که تا به آخرخوب تمام شده و ممنون .

بهنام گفت...

به نوعی پیر پسرم/ با دندان‌های شیر/ در دهان مارهایی که در حیات‌اند/ اندام از دهن افتاده‌ای زیر مرگ/ از این شیر و صندوق‌چه/ ضرب‌المثلی که بهتر است مرگ صدا بزنی‌ش/ یک نفر زنی‌ست شهردار/ و منی که با شمام یک نفر/ من با شما یا شوخی در میان نبود/ و یا [و الخ] بخشی از بند آخر "شب دوم قبر"
...
دوست مسافرم، آقا شمس عزیز
عذر: از این‌که برای خاطر خوانندگان وب‌گاه‌تان، ناگزیرم به این که جنابعالی -که پیش‌تر این کار را دیده/خوانده‌اید احتمالن- را دیگربار با سطرهایی از آن روبه‌رو کنم.
...
ما روی هم رفته‌ایم/ و روی مرز/ مرزهای هم
...
همیشه به سیاحت؛ یادت نره: ما "هم‌ها" منتظریم برگردی
ارادتمند

داریوش احمدی گفت...

درود بر استاد عزیزم جناب شمس آقاجانی !
با یک پست روایی به روزم :

_ روایتی از عنکبوتهای نامیرا
_ خرده روایت هایی از ماهی های آزاد در آکواریوم شکسته
_ روایت خان !

با احترام دعوتید
سپاسگذارم و
شاعر زی ...

ناصر حسینی گفت...

درود بزرگوار
دعوتید به شعر
با احترام

ناشناس گفت...

سلام
سورنا به روز است
.
.
وسط حرفهایم جایی است که می توانی بپری - اتانازی ؟
رگم آماس می کند از این همه تیغ...می دانم
آن روز ....
تو با عقل بز و هیکل آدم ات اسطوره شده ای در یونان
من مرتاضی شده ام که شهادت می دهد : دوستت ندارم .... نداشتم .
بر گرد به صحنه ای از زمین که به خاک داده من را
می روم
اما به اندازه یک آدم زمین نباش که با همه بگردی ..
.
.
و حرفهایی برای خواندن در ادامه ی مطلب ...
منتظر نقد ارزشمندتان هستم .
با احترام - لیلا حکمت نیا

سپهر گفت...

شعر خوبی خواندم و زیبا خواندم
سلام

عباس مولانایی گفت...

باس مولانایی به روز می آید.
شمس عزیز.

ناشناس گفت...

درود !
این بار هم سفره ای در حد وسع گسترده ام برای روح هایی بی تاب چند پیک زیبایی !
باشد که خندان بر خیزید.
به امید دیدار اندیشه تان

سیاوش جلیلیان گفت...

سلام
با شعری تازه به روزم و اگر نظرتان را بدانم خوشحال خواهم شد......
پیروز.

فرهادکریمی گفت...

سلام استاد

با شعر (( اسبانه لطفن )) و فراداستان (( شب دوم )) چاپ شده در مجله ی بین المللی نوشتا شماره ی 16 به روزم و منتظر دیدگاه ارزشمند شما

سمیه طوسی گفت...

سلام جناب اقاجانی
اثر ارزشمندتان را خواندم .شعر روال خوبی از ابتدا تا انتها را طی می کند .هر چند با تشویش شروع می شود اما با ارامش تمام شده است .ارامشی ناشی از تو ؛ که حتی در بی حضوری هم حس می شود .
پست های قبل را هم می خوانم .حرفی بود ؛ باز خواهم نوشت .
سفر بخیر .
با احترام

سارا بهرام زاده گفت...

سلام آقای آقاجانی
با احترام شما را به خوانش شعری دعوت میکنم.

سارا بهرام زاده گفت...

سلام آقای آقاجانی
با احترام شما را به خوانش شعری دعوت میکنم.

سعید محمدحسنی گفت...

سلام و درود بر شما بزرگوار
زیبا بود و قابل بحث.
یادداشت کردم که دقیق تر بخوانم..
منت بگذارید ،فارسی حدود من است را ببینید و بخوانید.
منتظر دیدارتانیم

سعید محمدحسنی گفت...

سلام و درود بر شما بزرگوار
زیبا بود و قابل بحث.
یادداشت کردم که دقیق تر بخوانم..
منت بگذارید ،فارسی حدود من است را ببینید و بخوانید.
منتظر دیدارتانیم

سعید محمدحسنی گفت...

سلام و درود بر شما بزرگوار
زیبا بود و قابل بحث.
یادداشت کردم که دقیق تر بخوانم..
منت بگذارید ،فارسی حدود من است را ببینید و بخوانید.
منتظر دیدارتانیم

علی حسن زاده گفت...

جریان مبتذل و عوام‌فریبانه­ی ساده‌نویسی
گفت و گو با محمد آزرم
علی حسن­زاده
منتشر شده در سایت دو زبانه فارسی ـ آلمانی اثر، در نشانی زیر
http://www.asar.name/1982/10/blog-post_05.html

حافظ عظیمی گفت...

سلام علیکم
زبان یک دست کار بیش از تصاویر نظرمخاطب را در نگاه اول جلب می کند و در او حسی را برای دوباره خوانی اثر بر می انگیزد
ایجاز و دقت شاعر در پرداخت واژگان وسطرها نیز ستدونی ست
اما تصاویر در نگاه من هم پای زبان حرکت نمی کنند
با تشکر
به روزم در آغازین روزهای وبلاگم

حافظ عظیمی گفت...

سلام علیکم
زبان یک دست کار بیش از تصاویر نظرمخاطب را در نگاه اول جلب می کند و در او حسی را برای دوباره خوانی اثر بر می انگیزد
ایجاز و دقت شاعر در پرداخت واژگان وسطرها نیز ستدونی ست
اما تصاویر در نگاه من هم پای زبان حرکت نمی کنند
با تشکر
به روزم در آغازین روزهای وبلاگم

سیده زینب اطهری گفت...

سلام
سروده های مخاطب اجباری
مثل اول شخص ثانویه اولیه بود
برای من که هیچم شخصم!
به روزم با شعرهای شب مزه!

سعید محمد حسنی گفت...

شمس عزیز
قدم رنجه کردید
سپاس از مهرت که از همین جای دور نیز به قلب فرو می رود
مشتاق دیدارم و شنیدار
در فرصت اول به حضور خواهم رسید
زیاده قربانت

سعید محمد حسنی گفت...

شمس عزیز
قدم رنجه کردید
سپاس از مهرت که از همین جای دور نیز به قلب فرو می رود
مشتاق دیدارم و شنیدار
در فرصت اول به حضور خواهم رسید
زیاده قربانت

سعید محمد حسنی گفت...

شمس عزیز
قدم رنجه کردید
سپاس از مهرت که از همین جای دور نیز به قلب فرو می رود
مشتاق دیدارم و شنیدار
در فرصت اول به حضور خواهم رسید
زیاده قربانت

حمید رضا شروه گفت...

این شعر بابازی کلامی که دارد نوعی ساده نویسی محسوب می شود که نوستالوژی خودش را دارد .

برای خوانش شعر من هم دعوتی
والبته بویی از اشعار خانم تفتی را هم در این اثر حس می کنم .نمی دانم چرا ؟

حسین محسنی گفت...

لبخند بزن ژوکوند،
پورتره ات آمادست.
بفرمائید
میشود حدود 10 سال.
:چک یا نقد؟
لبخند کافیست برای شما تنها.


برای شما تنها،دوست داشتنی هستید.
حسین محسنی .فریدونکنار

سعید محمدحسنی گفت...

درود شاعر.
بااجازه اسم شما به تارنمای وبلاگ اضافه شد.
با شعری تازه بروزم
لطن سربزنید.
باسپاس و مهر

s.hasan mosawy گفت...

سلام بر شما به روزم

مصطفا خدایگان گفت...

مثل همیشه زیبا و جاندار..

مصطفا خدایگان گفت...

حالا دیگر چه فرق می کند که کفاش کهنسالی باشی
و برای مشتریان دم بخت
کلاه و کفش و چترهای وارداتی بدوزی
یا نویسنده ای که برای اشخاص داستانش مدام استامینی فون کدئین تجویز می کند؟
..
..
..
بروزم با یک شعر و دو تکه گوش!

داريوش احمدي گفت...

جنگ جهاني چهارم




















پيش از سقوط آدم بخوانيد...

آنا شکرالهی گفت...

سلام ... با نگاهی به فیلم دختر سامری به روزم...

مهر گفت...

ای شمس !
گل گفتی برادر...
..
..
..
برو که برگردی !

مصطفا فخرایی گفت...

درود شمس عزیز
با کوتاه شعری به روزم/لطفن...

حافظ عظیمی گفت...

دعوتید به گرینویچ

حافظ عظیمی گفت...

دعوتید به گرینویچ

امیر آقاجانی گفت...

سلام و احترام خدمت شما
اگر کمی از لحاظ حضور فیزیکی و صوتی و مجازی کم پیداییم در محظرتون باید ببخشید این سرآورده/سربه باد داده پسر را...
قاطی روزگار اکیداً فاحشم با نیکسرشتی واژه... با یک شعر

آذر كتابي گفت...

با سلام و عرض ادب چند تا از شعرهايتان را كه به دلم مي نشست . خواندم .
با جسارت كه حمل بر گستاخي نباشد حتما
در بند دوم - دو سطر اول فكر مي كنم قدري توضيحي شده و گرنه بدون اين دو سطر چيزي از كمال كم ندارد.
شهر مهاجرت را خيلي دوست دارم شايد به خاطر اين كه من در همين سرزمين خودم هميشه مهاجر بوده ام و با پوست شعرتان را بو مي كنم . با شعر باشيد.

اميرنعمتي گفت...

سلام شمس عزيز.
با شعري تازه بروزم. اگر فرصتي دست داد و حوصله اي بود مشتاق شنيدنت هستم...
سپاس.
امير نعمتي

علی اسداللهی گفت...

به روزم!حالا که چی؟!













اسداللهی.

امیر آقاجانی گفت...

سلام و احترام
قاطی روزگارم با (این سایه / این سیاهباز)

ناشناس گفت...

شمس عزیز - من که فراموش کردم زخمها را/اینه فراموش نمی کند ---- این کوتاه شعرمال بیست سال قبلم است کجایی شمس دلم برات تنگ شده هی دور دنیا جه می کنی باری بعد از مدتها توی خودی کار کردن با وبلاگ جدیدم فعال وبه روز و شبم/ لینگ داده ام شما هم عنایت نمایید mh-mortaja.blogfa.com

طيبه شنبه زاده گفت...

سلام شاعر
به پست جديدم دعوتيد
با احترام
طيبه شنبه زاده_بندر عباس

abbas.molanaee گفت...

عباس مولانایی به روشنی برگشت.

ماه گیر پیر گفت...

مگر تو بیایی به این اندام تلف شده مگر تو بیایی

سارا بهرام زاده گفت...

سلام آقای آقاجانی
شما را به خوانش شعری دعوت می کنم
با احترام

ضیائیان مفید گفت...

سلام و درود
به شما دوست عزیز و شاعر و همراه همیشگی من و ترانه هام
بعد یک ماه و نیم
با ترانه ای جدید به روزم
و بی صبرانه مثل گذشته منتظر نگاه ارزشمند و نظر ارزشمند شما هستم
با افتخار دعوتید
.
منتظرم
.
( بوی بهشت میدی...زیبا مثه خورشید...موهاتو وا کردی...دنیا تنش لرزید)

[گل]
////////////////

کارگاه ادبیات بهبهان گفت...

با سلام و درود
برای هر چه بهتر شدن مراودات ادبی و بررسی بیشتر شعر شاعران جوان شهرستان بهبهان ، بر آن شدیم که به یاری دوستان وبلاگی به این منظور ایجاد نماییم.
امیدو انتظار داریم که در نقد و بررسی اشعار ما را یاری نموده و کمک به هر چه بهتر شدن روند ادبی و شعری این دوستان داشته باشید.
پیشاپیش از همراهی شما سپاس گذاریم

سعید محمدحسنی گفت...

سلام بر شمس عزیز
منتظرم زمان مجالی برای دیدارت به من هدیه دهد.
دلم دلیل ندارد!!
بروزم و منتظر نظرات و نقد های ارزنده ات.
شاد باش و دیر زی

ایستگاه پاره روایت گفت...

هنگام عبور از این دشت مه زده

از کنار چند سایه ی ناشناس می گذرم

با احترامی متقابل

چند کلمه ای همراه می شویم

پس با ادراکی از یک احساس مشترک

شاید با اندکی تفاهم از یک همزیستی گیاهی

و مشارکت در یک توطئه ی مضحک

یکدیگر را ترک می گوییم




سلام استاد شعرهایتان را همیشه دنبال می کنیم
تحسین و احترام و لذت نتیجه ی همیشگی خوانش شعر هایتان است
ما هم با پاره روایت هایی در انتظار حضور پر مهرتان هستیم
با احترام
زلما و رضا بهادر

احسان مرداسی گفت...

سلام عزیز
یه روزم
با حرف های گنده تر از دهنم!!!
منتظرم

با احترام

احسان قديمي گفت...

درود پاي تخت غزل به روز شد و منتظر نظرات ارزشمند شماست[گل]

ناشناس گفت...

مهلت ارسال آثار برای شرکت در پنجمین جشنواره بین المللی شعر فجر تا پایان آذرماه تمدیدشد.
ضمناً برابراطلاعیه صادره از دبیرخانه
جوایزجشنواره برای هریک ازمنتخبین بدین شرح است:
نفرات اول هرگروه 20سکه بهارآزادی
نفرات دوم هرگروه 16سکه
نفرات سوم هرگروه 12سکه
ضمنا علاوه بر موارد بالا برای تمامی برگزیدگان اول تاسوم گروهها موارد ذیل درنظرگرفته شده:
- سفرفرهنگی به یکی ازکشورهای خارجی
- اعطای 5میلیون تومان وام
- اهداکارت الکترونیک خریدکتاب به مبلغ 5میلیون ریال
- چاپ یک مجموعه باشمارگان 3000نسخه وحق التالیف 20% قیمت پشت جلد
[گل]
نشاني دبيرخانه : تهران،خيابان شهيد مطهري،خيابان قائم مقام فراهاني،خيابان فجر،پلاك 7 ،طبقه چهارم
تلفن:88342979 نمابر:88861324
لینک فرم ارسال آثار:
http://ibna.ir/images/docs/files/000083/nf00083419-1.JPG
[گل]

سیاوش جلیلیان گفت...

سلام
به روزم و منتظر نظر ارزشمند شما.....

فاطمه اختصاری گفت...

بعد از مدت ها نبودن
اینبار آمده ام تا بیشتر از اینها در کنار هم باشیم...
سوغاتی این روزهای دوری
آدرسی برای
دانلود رایگان مجموعه «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها»ست
منتظرتان هستم
با دو تا شعر
و کلی خبر و لینک خوب
و غم های مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد
هرگز...

ناشناس گفت...

سلام شمس عزیز

رزا ملکوتی گفت...

سلام شمس عزیز

ناشناس گفت...

سلام آقاي آقاجاني خوشحال مي شوم سري لطفي گفتي...علاقه و احترام

لیلا مهرپویا گفت...

سلام
زبانتان شیرین است
با احترام به مارش زیست دعوتید

سیده زینب اطهری گفت...

سلام
به روزم با شعر تن/ها.. های من!

zolma&reza گفت...

salam jenabe aghaye aghajani
mersi az hozoreton

آرش گفت...

ممنون از زبانی دیگر!!!!

آرش گفت...

ممنون از زبانی دیگر!!!!

آرش گفت...

ممنون از زبانی دیگر!!!!

حدیث امرایی گفت...

سلام استاد
با احترام دعوتید .

حدیث امرایی گفت...

سلام استاد
با احترام دعوتید .

حدیث امرایی گفت...

سلام استاد
با احترام دعوتید .

حدیث امرایی گفت...

سلام استاد
با احترام دعوتید .

حدیث امرایی گفت...

سلام استاد
با احترام دعوتید .

حدیث امرایی گفت...

ببخشید که سه بار کامنتم ارسال شده.
عذر می خوام.