فکر می کنم اگر این شعر- و یا به طور کلی همه ی مطالبی که این حا منتشر می شوند - را در یک فضای انتقادی بنشانیم، دل چسب تر باشد. من که با کمال میل استقبال می کنم. تصورم این است که در این شعر فضای عاشقانه ی متفاوتی را نسبت به کارهای قبلی ام تجربه کرده ام. نظر شما چیست؟
عاشقانه
چهام كم بود؟
نه واقعاً چه چيزم كم بود؟
كه دستم به آسمان رفت
و گربههاي نارنجي هم نشین من شدند
سمبل كدام است؟
گربه يعني سکوتِ قدم زدنت
گربه یعنی تمایلت برای شکار
و نارنجي …
چه بگويم كه بينم ميلرزد
حالم از اين هم بدتر بود
نارنجي،
گاه گاهی به رنگ من است.
همین است که ترجیح می دهم گاهی را.
ابتكارم از دستم رفت
در گذشتن از نواحي خاص
آن دستها از كجا رد شد؟
که حالش از آن هم بدتر بود
ابتكارم از دستم رفت
یک بار که سمت گاه گاهیِ من چرخیدی
مگر نگفتی که شاید دوباره هم
دوباره بگو!
چون كه دوست دارم دوباره را
خودِ خودِ دوباره را
رد ما را تا كجا گرفتند!
ملاحظه یعنی چه؟
ما اگر مواظبت نکنیم
عشق هم یک زمانی رد میشود
چرا با من این زاویه را می گیرد
(که یعنی به این سادگی ها نیست)
که یعنی مایل نیستم
وقت زیادی نمانده از نارنجیِ ما
گاه گاهی که شعله اش دوباره می گیرد
دوست دارم دوباره را
شعر اگر به فکر تعلیق است
تا قیامت فرصت دارد
ماه اگر تمام شب آرام
باد اگر شبانه روز به پای درختان می پیچد.
رنگ تو در چند خط عوض شدنی است
تعداد گاه گاه ما محدود است
ابروهایت از سطح افق بالا می رفتند
که وارد شدم
پس تمایلت کجا رفته؟
گاه گاهی،
ـ صاف یا مورب ـ
از همان زاويه هم ميشود دوباره بیایی.
25/7/81